همگی به صف ایستاده بودند تا از آنها پرسیده شود ؛ نوبت به او رسید : "دوست داری روی زمین چه کاره باشی؟" گفت: می خواهم به دیگران یاد بدهم، پس پذیرفته شد! چشمانش رابست، دید به شکل درختی در یک جنگل بزرگ درآمده است. باخودگفت : حتما اشتباهی رخ داده است! من که این را نخواسته بودم؟!....
سالها گذشت تا اینکه روزی داغ تبر را روی کمر خود احساس کرد ، با خود گفت : این چنین عمر من به پایان رسید و من بهره ی خود را از زندگی نگرفتم! با فریادی غم بار سقوط کرد و با صدایی غریب که از روی تنش بلند میشد به هوش آمد!
حالا تخته سیاهی بر دیوار کلاس شده بود!
دانلود تقویم کامل سال1391 با تمام مناسبتها
به جز حاشيه شمالي استان كه جلگه اي و كم ارتقاع است ، بخش بيشتر
دشت مغان واقع در شمال استان ، توسط رود ارسباران به دو قسمت تقسيم
ﭼﻪ ﺩﻋﺎﯾﯽ ﮐﻨﻤﺖ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ، ﮐﻪ ﮐﻨﺎﺭ ﭘﺴﺮ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﺍﺫﺍﻥ،
ﺳﺤﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﺍﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ اﯾﺎﻡ،
ﭘﺸﺖ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﻘﯿﻊ ،
ﻗﺎﻣﺘﺖ ﻗﺪ ﺑﮑﺸﺪ ﺑﻪ ﺩﻭﺭﮐﻌﺖ ﺻﻼﺗﯽ ﮐﻪ
ﻧﺜﺎﺭ ﺣﺮﻡ ﻭ ﮔﻨﺒﺪ ﺑﺮﭘﺎ ﺷﺪﻩ ی ﺣﻀﺮﺕ ﺯﻫﺮﺍ ﺑﮑﻨﯽ...
هر کی میخواد تو تیر ماه به قله زیبای سبلان صعود کنه تو قسمت نظرات بهم خبر بده.
اگه تعداد افراد داوطلب حدود25 نفر شد فرم ثبت نام رو میذارم که کاملا قطعی باشه.پس
اگه قصد صعود دارین بسم اله....
حیف نیست بیخ گوش سبلان باشیم و تا حالا ازش بالا نرفته باشیم!!!
جای تاسف داره بخدا وقتی از اونور دنیا میان واسه صعود ولی ما بیخیالیم...
کلاه فروشی روزی از جنگلی می گذشت.
تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند. لذا کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست!
بالای سرش را نگاه کرد. تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.
فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند.
او کلاه را از سرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند.
به فکرش رسید... که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد.
میمونها هم کلاهها را بطرف زمین پرت کردند و او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد. سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد.
پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند ...
یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیر درختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد.
او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند.
او کلاهش را برداشت، میمون ها هم همان کار را کردند.
نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند!
یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و در گوشی محکمی به او زد و گفت : فکر می کنی فقط تو پدر بزرگ داری؟!



منطقه ارشق و معرفي آن:
موقعيت جغرافيايي : منطقه ارشق به مركزيت شهر رضي از توابع شهرستان مشكين شهر از استان اردبيل با وسعت فعلي يك هزارو دويست هكتار داراي دو دهستان موسوم به ارشق مركزي و ارشق شمالي با تعداد 85 روستا با جمعيت 12895 نفر ساكن از شمال به كشور آذربايجان شوروي از جنوب به شهرستان مشكين شهر از شرق به شهرستانهاي اردبيل و نمين و از غرب به شهرستان گرمي منتهي ميگردد آب و هواي اين منطقه كوهستاني بوده و بواسطه آن فصول بها و تابستان اين منطقه بسيار دلچسب بوده و پذيراي دستداران طبيعت و گردشگران بويژه در قسمتهاي شمالي خود مي باشد منطقه ارشق در حالت فعلي نيز يكي از پهناورترين مناطق شهرستان بوده و از شرايط ويژه اي در منطقه برخوردار مي باشد منطقه ارشق در حالت اوليه 2005 كيلومتر وسعت و بيش از 21000 نفر جمعيت داشته كه بدليل انتزاع يك منطقه به مركزيت بخش مرادلو بر اساس سياستهاي دولت از وسعت و جمعيت آن كاسته شد
موقعيت سياسي : منطقه ارشق و شهر رضي يكي از مناطق حساس و مرزي استان اردبيل مي باشد كه داراي حدود 62 كيلومت از مرز مشترك با جمهوري آذربايجان را در بر ميگيرد اين منطقه پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي بسان ساير مناطق ايران اسلامي به همت مسئولين گامهايي در جهت توسعه اين مناطق نيز برداشته شد البته ساكنان اين منطقه مردماني دلسوز و پيروان ولايت فقيه هستند كه در دوران جنگ تحميلي نيز حماسه هاي بسياري آفريدند و سرداران بسياري از جمله سردار شهيد عمران همرنگ و تعداد 71 نفر شهيد و مفقود الاثر و تعداد 9 نفر جانباز به انقلاب اسلامي تقديم نمودند
شرايط و وضعيت اقتصادي : موقعيت كوهستاني و نبود زمينهاي زراعي مرغوب در منطقه باعث شده كه اغلب ساكنين اين منطقه از طريق دامداري و كشاورزي امرار معاش نمايند بطوريكه اين روش بصورت سنتي بوده و عليرغم گذشت چندين سال همچنان به همان روش اداره مي شود كه اين امر باعث شده بدليل كمبود درآمد حاصله جوانانم اين مرز و بوم جهت يافتن لقمه اي نان روانه شهرهاي بزرگ شده و به شغل هاي كاذب روي آورده اند اين وضعيت به حالتي مشهود و ملموس است كه اغلب روستاها در حواشي و مناطق مرزي خالي از سكنه شده است قابل ذكر است كه كشاورزي اين منطقه نيز چندان تعريفي ندارد و همه ساله در اثر عوامل طبيعي قسمت عمده اي از آن از بين مي رود
مناطق گردشگري و ديدني : منطقه ارشق به جهت موقعيت حساس و استراتژيكي از دير باز مورد توجه اقوام و قبايل بوده و اين امر باعث شده آثار بسياري از دورانهاي قديم در اين منطقه به چشم بخورد كه امامزاده سيد عمالدين در 2 كيلومتري قسمت شمالي شهر رضي واقع در روستاي رحيم بيگلو جز آثار تاريخي و فرهنگي و بقاع متبركه بوده كه از نوادگان امام موسي كاظم مي باشد و يكي ديگر از آثار تاريخي و مذهبي ميتوان به داش مسجد واقع در روستاي سيد بيگلو و قشلاق مير سبحانلو اشاره كرد كه همه ساله مخصوصا در روزهاي تاسوعا و عاشورا پذيراي خيل عظيمي از مردم منطقه و شهرستانهاي ديگر مي باشد
يكي ديگر از مناطق تاريخي و ديدني كاروانسراي شاه عباس صفوي واقع در روستاي قانلي بلاغ مي باشد كه در زمان شاه عباس بعنوان قلعه امنيتي استفاده مي شده كه در حال حاضر نيز از طرف سازمان ميراث فرهنگي مرمت و بازسازي مي شود و همچنين قلعه هاي ارشق و قهقهه از قلاع استراتژيكي زمان صفويان بوده كه در حال حاضر نيز با گامتي سترگ قد بر افراشتند از ديگر آثار تاريخي ميتوان به كوه ديگه بر موسوم به شهر بربر با قدمت 500 ساله در قسمت جنوبي شهر رضي و مناظر طبيعي آدام داشي در منطقه معروف به قوردلي با نام مستعار قورد اوليان يعني محلي كه گرگ زوزه ميكشد و باغات زيباي شهر رضي اشاره كرد
اين منطقه با وجود موقعيت ممتاز و عليرغم توجهات دولت محترم همچنان غبار محروميت از چهره اين منطقه زدوده نشده است كه بنظر اينجانب اهم مشگلات اين منطقه با چند روش حل شدني است
1- تبديل شدن ارشق به شهرستان – كه در اين صورت اعتبارات اين منطقه افزايش مي يابد تا شايد بدين طريق جلو مهاجرتهاي بي رويه گرفته شود و روستاهاي اين منطقه خالي از سكنه نگردد
2- توسعه بازارچه هاي محلي از جمله بازارچه قانلي بلاغ و منطقه آزاد آت توتان مي باشد كه در اين صورت نيز منطقه از رونق اقتصادي برخوردار بوده و سكونتها تثبيت ميگردد
نظر شما چيست ؟؟؟؟؟
اميدوارم اين امور مهم در سايه دولت محترم و عنايات ويژه اين بزرگواران جامه عمل پوشيده و مردم اين منطقه را از فقر و محروميت برهانند.
منبع: http://salimbeygzade.blogfa.com
روز گذشته در این قبرستان کنار خانه شما امر عجیبى را دیدم که جماعتى میتى را در گوشه اى از
به اطراف نگاه کردم ، یکباره جوان زیبا رویى را دیدم که به سمت آن قبر مى رفت کم کم از دیده گانم
باز متعجب شدم به اطراف نگاه کردم ، سگى را دیدم که بسوى همان قبر مى رفت و سپس ناپدید شد.
گفت : من عمل صالح این میتى بودم که الان شما شاهد دفن او بودید و من درکنارش باید مى بودم
تاريخچه ژئوفيزيك اكتشافي منبع:پایگاه ملی داده های علوم زمین کشور
مقدمه
بطور كلي ژئوفيزيك به مطالعه خصوصيات فيزيكي زمين و محيط اطراف آن مي پردازد. در عمل اين مطالعه به دو صورت محض و كاربردي دنبال مي شود. مطالعات ژئوفيزيكي به كشف گيلبرت (1600) كه مي گفت زمين مانند يك مغناطيس غول پيكر عمل مي كند، برمي گردد. اما اولين قدم در كاربرد اين علم براي اكتشاف مواد معدني به سال 1843 مي رسد و زمانيكه فون ورده از تئودوليت مغناطيسي براي اندازه گيري تغييرات ميدان مغناطيسي زمين به منظور اكتشاف توده هاي آهن استفاده نمود. بدنبال آن در سال 1879 پروفسور رابرت تالن با تاليف كتاب كشف ذخاير آهن بوسيله روشهاي مغناطيسي قدم موثري در جهت كاربردي نمودن ژئوفيزيك اكتشافي برداشت.
پس از آن تقاضاي روز افزون بازار به فلزات و افزايش بي سابقه استفاده از نفت، گاز و مشتقات آنها در ابتداي قرن بيستم منجر به توسعه بسياري از روشهاي ژئوفيزيكي شد. در زمينه ابداع و توسعه دستگاههاي ژئوفيزيكي نيز از زمان جنگ جهاني دوم پيشرفتهاي بسياري حاصل شد.
از آغاز دهه 1960 با استفاده گسترده از رايانه در پردازش و تفسير داده هاي ژئوفيزيكي، تحول عظيمي در اين شاخه از دانش ايجاد شد.
از آنجا كه اكثر ذخاير معدني مدفون در زير سطح زمين، بوسيله يك روباره پوشيده شده اند، كشف اين ذخاير به خواصي كه آنها را از محيط اطراف متمايز مي نمايد بستگي دارد. در صورتيكه تفاوت خواص فيزيكي بين ماده معدني و سنگ درونگير آن وجود داشته باشد؛ مي توان از ژئوفيزيك سطحي براي كشف ماده معدني مربوطه استفاده كرد.
با توجه به نوع خواص فيزيكي، روشهاي مختلف ژئوفيزيكي ايجاد مي شوند و بر اين اساس روشهاي ذيل شكل گرفته اند
· روشهاي لرزه اي مبتني بر خواص الاستيك (كشساني) سنگها در محيط مورد مطالعه اند.
· روشهاي الكتريكي وابسته به خواص الكتريكي زمين مورد مطالعه مي باشند.
· روشهاي ثقل سنجي در ارتباط با ويژگيهاي چگالي سنگها مي باشند.
· روشهاي مغناطيس سنجي با خواص مغناطيس پذيري سنگها در ارتباط است.
و در نهايت
· روشهاي راديومتري با خاصيت راديواكتيو سنگها مرتبط اند.
شبی از شب ها مردی خوابی عجیب دید،
خدا چیزی زیباتر از غم نیافریده ...
کبوتره قشنگ ومهربونم وقتی میری تواسمون نقطه میشی توی اسمون نگات به دستامه .دلت کجا تنت کجا.
کبوتر ه مهربونم معلمون گفته انشایی بنوسید ازگله روی زمین تا ابرهای دله اسمون. چی بنویسم درده دل
حرفهای ساده مشکله.به نام خدایی که واسه دنیا نفسه .
وقتی توی خیابون راه میری میبینی یه زن جوون با یه بچه کوچیک زیر گرمای داغ آفتاب نشسته و غیرت و نجابتش
بهش اجازه نمیده گدایی کنه بعد دعاهایی پرس شده میفروشه و قیمت نمیزاره رو چیزی که قیمت نداره و میگه هرچقدر میخایی بده...
وقتی نشستی پشت میزت زیر کولرگازی و یک پیر مرد مسن که میتونه پدربزرگ من و تو باشه میاد و میگه جوون یه کمکی به من بکن...
وقتی میشنوی که یه دختر و پسر که به خاطر نجابتشون با هم ازدواج کردن ولی پسره پول نداره که عروسی بگیره و دختره هم پول نداره که جهیزیه بخره...
وقتی توی خیابون با صدتا سرعت پشت چراغ قرمز می زنی روی ترمز و دوست داری ثانیه ها زود بگذرند و چراغ سبز
شه تا دوباره گاز بدی و بری و یه بچه ی ۸ ساله که آرزو می کنه همه ی عمرش چراغ قرمز بود تا بتونه شیشه ی ماشینتو دستمال بکشه یا بهت آدامس بفروشه...
وقتی میری بیمارستان برای مریضت کمپوت آناناس میخری و میبینی یه کسی داره بال بال میزنه برای هزار تومن هزار تومن جمع کردن پول جراحی قلب دختر کوچیکش...
... تازه میفهمی که پول بلیطهای کنسرتتو نمیتونی بدی و ماشین گرون قیمت بخری و توی خیابون به مردم فخر بفروشی ...
معلم درحالی که به کاشی های کف کلاس ونگاه میکردو گلوش بغض سردی گرفته بود روبه من کردوگفت بچه جون
بروسرجات بشین بیست ارزونیت فقط فقط دیگه انشاتو نخون.
اینو نوشتم برای دوستانه گلم چند روزه دیگه میرم به یه جای دوره دور...تاچند ماه نیستم واستون بنویسم
دلی پر ز عشق...
میان سینه خود،دلــــــــی پر ز عشــــــــق دارم برای عاشـــــقی از خود،ردایـــــی پر ز مهـــــر دارم
نفس هایم را با تمام شور و عشقم جمع کردم که با انها همــــــه یکبــــار بگویـــم دوستــــت دارم
اگر خواهی بیا ای جان من از حـــــال قلبم پرس که من در قلـب خـود برای تو همــــیشه حرف دارم
سرت را بر سیـــــنه من بگــــذار ای دوســــــــت که من بر ســـــــــینه خــود جایگاهش را به هر دارم
به من گویند که چشمانت چو مروارید دریـاست بگویــــــــم آری و من با چشم توچه صحبت ها دارم
آسمان چشم تو سنگین تر از سقف خداســت من ز این سنگینی اش،فخری به کل عاشقان دارم
دلی را پر ز مهر و عشق فرستادم سراغــــــــت بگـــــیرش،چونکه من کی عشقی دگر بر جای دارم
های های قلب من با تو فقط صحــــــــــــبت کند چونـکه آرامش کند،پس من دگر معشـــــــــوق دارم
به گیسوی تو سوگند،در عاشقی رسوای اهلم بیا در کنج قلبم،که من با تو به عالم ســروری دارم
من شهره شهرم به عشق ورزیدن
منم که دیده نیالودم به بددیدن